خروج اهل بیت از کربلا و مصیبت حضرت زینب سلام الله علیها
بـاور نمیکـنـم سـرِ بـازار بـردنـت نامحـرمان به مجلس اغـیار بردنت از سینۀ حسین، تو را چکمهای گرفت از کربلا به کوفه، به اجبار بردنت پایِ سـفـر نـداشـتی ای داغدار درد با یک سرِ بریده به اصرار بردنت پهـلـو کـبـود! گـریـه کنان تازیانهها با خاطراتی از در و دیـوار بردنت فهمیده بود شمر که قلبت شکسته است از سمتِ قـتـلـگـاهِ عـلـمـدار بردنت تو از تمام کوفه طلبکار بودی و... در کوچههاش مثـلِ بدهکـار بردنت |